هارمونی کلمات به سبک «گندم نشد سیب»
تاریخ انتشار: ۲۰ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۸۱۲۱۴۵
به گزارش جام جم آنلاین از حوزه هنری، در این نشست حمیدرضا شکارسری با طرح این سوال که وقتی از متن صحبت میکنیم دقیقا از چه چیزی صحبت میکنیم، گفت: ما گمان میکنیم که هر نوشتهای متن است و یا برعکس فکر میکنیم متن نام دیگر نوشته است. باید بدانیم که یک فیلم،قطعهای موسیقی، نقاشی و عکس هم گاهی متن است. دلیلش هم این است که تعدادی از عناصر مانند رنگ،کلمه،پلان،صدا و حرکت را به گونهای قرار میدهند که از وجه روزمره و معناشناختی فراتر میرود و باعث تامل مخاطب میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این شاعر با اشاره به این که امیر فلاح جنبه موسیقیایی کلمات کاری ندارد اما به وجه معنایی کلمات آشنا است بیان کرد: زمان قبل از نیما یوشیج، موسیقی را عنصر وجودی شعر میدانستند اما از زمان نیما به بعد توجه و حرکت به سمت هارمونی و هماهنگی رفته است که اتفاقا چتر بزرگتری است. موسیقی نوعی از هارمونی است. اما ابعاد دیگر هارونی شامل تداعی و معنای کلمات نیز میشود.در واقع از شعر کلاسیک و موزون به سمت شعر سپید حرکت کردیم. آن چه که به مجموعه شعر «گندم نشد سیب» متنیت میبخشد، هارمونی کلمات است.
شکارسری با عنوان این که شاعر کتاب «گندم نشد سیب» فرمالیست نیست گفت: شاعر توجهی به فرم ندارد و رسما با توجه به شعرهایش اعلام میکند که شعر کلاسیک و یا نیمایی نمیگوید و این اشعار سپید حاصل ادبیات من در زبان است. اشعار این کتاب بیشتر به درون متن میپردازد و عمده روابطش روابط درون متنی با تکیه بر معنا و تداعی است. در واقع شاعر سعی نکرده است با موسیقی و آواشناسی مخاطب را فریب دهد و القا کند که نوشتهاش شعر است. بلکه اتفاق زمانی رخ میدهد که ما را با رویارویی کلمات غافلگیر میکند.
این منتقد در پایان بیان کرد: شاعر شگردهایی برای کارکرد تازهای از کلمات میگیرد. بزرگترین شیوه ایشان برای رسیدن به متنیت،فرامتنیت است. در فرامتن حوادث و اتفاقاتی را روایت میکنند و از استعارههای زندهای استفاده میکند که در معنایابی شعر به مخاطب کمک میکند. دغدغههای شاعر دغدغه انسان مدرن و معاصر است و در جهان مدرن به جای حقیقتگرایی، به سمت واقعیتگرایی میرویم.
در بخش پایانی این نشست امیر فلاح ضمن تشکر از نظرات حمیدرضا شکارسری عنوان کرد: قرار بود این مجموعه شامل اشعار غزل،نیمایی و سپید باشد اما به دلیل هماهنگی و یکدستی تصمیم گرفتیم تنها شعر سپید باشد. واضح است که غزل در میان اشعار پارسی لذتبخشتر است و سپید شاید جذابیت غزل را نداشته باشد. غزل به خاطر موسیقی و رقص کلماتش همواره مورد توجه مخاطب است و سحری در کلمات دارد. شعر سپید اما فاقد این سحر است. لذا همانطور که استاد شکارسری گفتند، باید چیز دیگری جایگزین کنیم. من سعی کردم روزمرهترین سوژهها را با زبانی قابل درک برای مخاطب ارائه دهم.
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: حمیدرضا شکارسری امیر فلاح
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۸۱۲۱۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«کمی دیرتر» به چاپ هفدهم رسید
این اثر که از چهار فصل زمستان، پاییز، تابستان و بهار تشکیل شده، نگاهی متفاوت و نقادانه به فضای انتظار جامعه امروز است. رمان با یک اتفاق شگفت و غریب آغاز میشود، جشن نیمهشعبان و مجلسی پرشور و بسیاری که فریاد «آقا بیا» سردادهاند… در این میان جوانی و فریادی که: «آقا نیا…» این شروع جذاب ما را با شخصیتهایی آشنا میکند که همه مدعی انتظارند اما وقتی هنگام عمل میرسد و هنگامه عمل به شعارها میرسد، آن نمیکنند که میگفتند. رمان در فضایی مکاشفهگونه و بیزمان پیش میرود و مواجه همه آدمها را میبینیم با قصه ظهور… و کشف چرایی «آقا نیا» ی جوان.
شجاعی در این رمان همه اقشار و همه آدمها را با بهانههایشان برای نخواستن امر ظهور، دقیق و ظریف معرفی میکند. تا آنجاکه حتی به راوی هم رحم نمیکند و در فضایی بسیار بدیع، خودش را هم در معرض این امتحان میگذارد. نویسنده در «کمی دیرتر» همه آفتهای انتظار را با شخصیتهای قصهاش برای مخاطب روایت نمیکند، بلکه به تصویر میکشد و نشانش میدهد… انسانهای مدعی انتظار و منتظر ظهور غریبه نیستند؛ خودمانیم و شجاعی در رمانش به خوبی به این زبان دست یافته که وقتی از هر قشر و صنف و گروهی یک نمونه آورده با مصادیق کار ندارد و در پی اثبات شمول ادعایش است.
نویسنده در پایان همه موشکافیها در نقد منتظران به دنبال آن است که مخاطب منتظر واقعی را بشناسد و ببیند که انتظار به فریادهای بلند «آقا بیا» نیست؛ به دلی است که برای حضرت میتپد و اخلاصی که میان زندگی جاری است و آقایی که خودش به دیدار منتظرانش میآید…
خدیجه زمانیان یزدی